ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پیرمرد عابدى در میان بنى اسرائیل در زمانهاى قبل به عبادت و راز و نیاز با خدا، معروف بود.
روزى در وسط هاى نماز دو کودکى را در کنار خود دید که خروسى را گرفته اند و پرهاى او را مى کنند.
او
توجه به کار کودکان نکرد و به عبادت خود ادامه داد (و با اینکه مى بایست
آنها را از این کار ظالمانه نهى کند، چیزى به آنها نگفت ).
خداوند بر او
غضب کرد، و به زمین فرمان داد تا او را در کام خود فرو برد، زمین او را
زنده در خود فرو برد، و او در اعماق زمین همچنان و همیشه فرو مى رود.
و
این است نتیجه شوم ترک نهى از منکر و سرنوشت پر ازعذاب عابد جاهلى که به
عبادت خشک ادامه داد، و مسائل فرعى را بر مسائل اصلى مقدم مى داشت .
ماخذ: داستان دوستان-محمدی اشتهاردی جلد: 1 صفحه: 68