صراط مستقیم

صراط مستقیم

هدف از ایجاد این وبلاگ، فراهم نمودن زمینه خوشبختی و سعادت برای تک تک افراد مشتاق معرفت می باشد.
صراط مستقیم

صراط مستقیم

هدف از ایجاد این وبلاگ، فراهم نمودن زمینه خوشبختی و سعادت برای تک تک افراد مشتاق معرفت می باشد.

آخر نامردی را اینجا بخوانید!!!

امام صادق علیه السلام فرمود:


زنى در کعبه طواف مى کرد و مردى هم پشت سر آن زن مى رفت .

آن زن دست خود را بلند کرده بود که آن مرد دستش را به روى بازوى آن زن گذاشت ؛

خداوند دست آن مرد را به بازوى آن زن چسبانید.


مردم جمع شدند حتى قطع رفت و آمد شد.

کسى را به نزد امیر مکه فرستادند و جریان را گفتند.

او علما را حاضر نمود،

و مردم هم جمع شده بودند که چه حکم و عملى نسبت به این خیانت و واقعه کنند،

متحیر شدند!

امیر مکه گفت :

آیا از خانواده پیامبر صلى الله علیه و آله کسى هست ؟
گفتند:

بلى حسین بن على علیه السلام اینجاست .

شب امیر مکه حضرت را خواستند و حکم را از حضرتش پرسیدند.


حضرت اول رو به کعبه نمود و دستهایش را بلند کرد و مدتى مکث فرمود:

و بعد دعا کردند.

سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوى آن زن جدا نمودند.


امیر مکه گفت :

اى حسین علیه السلام آیا حدى نزنم ؟

گفت : نه .


صاحب کتاب گوید:

این احسانى بود که حضرت نسبت به این ساربان کرد

اما همین ساربان در عوض خوبى و احسان حضرت

در تاریکى شب یازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع کرد.


نام کتاب : یکصد موضوع 500 داستان  مؤ لف : سید على اکبر صداقت
(رهنماى سعادت 1/36 - شجره طوبى ص 422.)

دوست داری بدونی کی، امام زمان(عج) ظهور می کنه؟؟!!؟

(سهل خراسانى ) به حضور امام صادق علیه السلام آمد
و از روى اعتراض گفت :
چرا با اینکه حق با تو است نشسته اى و قیام نمى کنى .
حال صد هزار نفر از شیعیان تو هستند

که به فرمان تو شمشیر را از نیام بر مى کشند،

و با دشمن تو خواهد جنگید.


امام براى اینکه عملا جواب او را داده باشد،
دستور داد، تنورى را آتش ‍ کنند،
و سپس به سهل فرمود:
 برخیز و در میان شعله هاى آتش تنور بنشین .
سهل گفت اى آقاى من ، مرا در آتش مسوزان ،
 حرفم را پس گرفتم ، شما نیز از سخنتان بگذرید،
خداوند به شما لطف و مرحمت کند.
در همین میان یکى از یاران راستین امام صادق علیه السلام به نام هارون مکى به حضور امام رسید
 امام به او فرمود:

کفشت را به کنار بینداز و در میان آتش تنور بنشین ،


 او همین کار را بى درنگ انجام داد و در میان آتش تنور نشست .


امام متوجه سهل شد و از اخبار خراسان براى او مطالبى فرمود:


گوئى خودش از نزدیک در خراسان ناظر اوضاع آن سامان بوده است .


سپس به سهل فرمود:

برخیز به تنور بنگر،
چون سهل به تنور نگاه کرد،

دید هارون مکى چهار زانو در میان آتش نشسته است .
امام فرمود:
در خراسان چند نفر مثل این شخص وجود دارد؟
عرض کرد:

سوگند به خدا حتى یک نفر در خراسان ،

مثل این شخص وجود ندارد.


فرمود:

من خروج و قیام نمى کنم

در زمانى که (حتى ) پنج نفر یار راستین براى ما پیدا نشود،
ما به وقت قیام آگاه تر هستیم .


نام کتاب : یکصد موضوع 500 داستان  مؤ لف : سید على اکبر صداقت(حکایتهاى شنیدنى ، 4/65 - سفینة البحار 2/714.