صراط مستقیم

هدف از ایجاد این وبلاگ، فراهم نمودن زمینه خوشبختی و سعادت برای تک تک افراد مشتاق معرفت می باشد.

صراط مستقیم

هدف از ایجاد این وبلاگ، فراهم نمودن زمینه خوشبختی و سعادت برای تک تک افراد مشتاق معرفت می باشد.

داروی نفاق چیست!!؟

امام جعفر صادق علیه السلام از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نقل می کند :

«ارْفَعُوا أَصْوَاتَکمْ بِالصَّلاةِ عَلَی فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ».


پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:

صلوات ها را با صدای بلند ادا نمایید، زیرا موجب از بین رفتن نفاق می گردد.

(اصول کافی،ج 2،ص 494،ح 3؛وسائل الشیعه،ج 7،ص 192،ح 9088؛ثواب الاعمال،ص 159؛بحارالانوار،ج 91،ص 59،ح 41)

«لبیک» تو را پذیرفتم...!!!

«قَالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله ذَاتَ یوْمَ لِعَلِی علیه السلام :

یا عَلِی أَلا أُبَشِّرُک؟

فَقَالَ: بَلی بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَإِنَّک لَمْ تَزَلْ مُبَشِّراً بِکلِّ خَیرٍ.

فَقَالَ: أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ آنِفاً بِالْعَجَبِ

قُلْتُ: مَا الَّذِی أَخْبَرَک یا رَسُولَ اللَّهِ؟

قَالَ: أَخْبَرَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَّی عَلَی وَ أَتْبَعَ بِالصَّلاةِ عَلَی أَهْلَ بَیتِی فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ صَلَّتْ عَلَیهِ الْمَلائِکةُ سَبْعِینَ صَلاةً

وَ إِنَّهُ لَمُذْنِبٌ خَطَّاءٌ ثُمَّ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ کمَا تَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ

فَیقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: لَبَّیک یا عَبْدِی وَ سَعْدَیک یا مَلائِکتِی أَنْتُمْ تُصَلُّونَ عَلَیهِ سَبْعِینَ صَلاةً وَ أَنَا أُصَلِّی عَلَیهِ سَبْعَمِائَةِ صَلاةٍ

فَإِذَا صَلَّی عَلَی وَ لَمْ یتْبِعِ الصَّلاةَ عَلَی أَهْلَ بَیتِی

کانَ بَینَهَا وَ بَینَ السَّمَاءِ سَبْعُونَ حِجَاباً

وَ یقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی لا لَبَّیک یا عَبْدِی وَ لا سَعْدَیک

یا مَلائِکتِی لا تُصْعِدُوا دُعَاءَهُ إِلاّ أَنْ یلْحِقَ بِنَبِیی عِتْرَتَهُ

فَلا یزَالُ مَحْجُوباً حَتَّی یلْحِقَ (بِی) أَهْلَ بَیتِی».

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«آیا می خواهی شما را مژده ای دهم؟»

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«بفرما، پدر و مادرم قربانت! شما که پیوسته مبشر به خیر و خوبی ها بوده اید.»

فرمود: جبرئیل به تازگی برای من خبر خوشی آورده است.

خبر این است که هرکدام از امت من هنگامی که بر من صلوات فرستند، اگر نام اهل بیتم را نیز ملحق سازند؛ درهای آسمان جملگی برای پذیرفتن دعا و عبادت او گشوده گردد و فرشتگان هفتاد بار درود بر وی بفرستند و این خود محو کننده جرم و گناهان است آن گاه گناهان چون برگ درختان از او بریزد و خداوند تعالی فرماید:

«لبیک» تو را پذیرفتم، خجسته و مسعود باشی!

سپس به فرشتگان گوید:

شما هفتاد بار بر وی درود فرستادید و من هفتصد بار؛ لیکن اگر تنها بر من صلوات بفرستد و اهل بیتم را ملحق نسازد میان دعای او و آسمان، هفتاد حجاب حایل باشد

و خداوند جل و جلاله فرماید: لا لبیک.

(أمالی الصدوق،ص 679 و 676،ح 916؛ثواب الاعمال،ص 157؛روضةالواعظین،ص 232؛بحارالانوار،ج 91،ص 56)

راز شیرینی عسل


روزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام در میان نخلستان نشسته بودند که زنبور عسلی دور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شروع به چرخیدن کرد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«یا علی! می دانی این زنبور چه می گوید؟»

حضرت علی علیه السلام فرمود: «خیر.»

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: این زنبور ما را مهمان کرده و می گوید: یک مقدار عسل در فلان محل گذاشتم.امیرمؤمنان علیه السلام را بفرستید تا آن را از آن محل بیاورد.

امیرمؤمنان علیه السلام بلند شد و عسل را از آن محل آورد.

حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«ای زنبور! غذای شما که از شکوفه گل تلخ است، به چه علّتی آن شکوفه به عسل شیرین تبدیل می شود؟»

زنبور گفت: «یا رسول اللّه ! شیرینی این عسل از برکت وجود مقدّس شما و (آل) شماست. چون هر وقت از شکوفه استفاده می کنیم ، همان لحظه به ما الهام می شود که سه بار بر شما صلوات بفرستیم.

وقتی که می گوییم:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» به برکت صلوات بر شما عسل ما شیرین می شود.»

( کنزالعمال،ج 1، 2219)

خدا کریم تر از آن است...!!!

«عن الإمام الصادق علیه السلام : مَنْ کانَتْ لَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةٌ فَلْیبْدَأْ بِالصَّلاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ یسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ یخْتِمُ بِالصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَکرَمُ مِنْ أَنْ یقْبَلَ الطَّرَفَینِ وَ یدَعَ الْوَسَطَ إِذَا کانَتِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لا تُحْجَبُ عَنْهُ».

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که حاجتی دارد باید اوّل، صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله بفرستد و بعد از آن، حاجت خود را بخواهد و در آخر دعا، دوباره صلوات بفرستد.

زیرا خدا کریم تر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را قبول نکند و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله مانع های استجابت دعا را بر طرف می کند.

( کافی،ج 2،ص 494،ح 16؛وسائل الشیعه،ج 7،ص 95،ح 8833؛بحارالانوار،ج 90،ص 316)

خوشا به حال افراد این جلسه!!!

«عن النَبِی صلی الله علیه و آله : إَنَّ الْمَلائِکةَ یمُرُّونَ عَلَی حَلَقِ الذِّکرِ فَیقُومُونَ عَلَی رُئُوسِهِمْ وَ یبْکونَ لِبُکائِهِمْ وَ یؤَمِّنُونَ عَلَی دُعَائِهِمْ - إِلَی أَنْ قَالَ - فَیقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُمْ: أُشْهِدُکمْ أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار در جهان حرکت می کنند و هنگامی که به جلسه ذکر و صلوات می رسند، به یکدیگر می گویند: فرود آییم.

زمانی که پیاده می شوند، اهل جلسه را هنگام دعا با ذکر آمین، یاری کرده و نیز اهل جلسه را هنگام صلوات کمک و همراهی می کنند.

در پایان به یکدیگر می گویند: خوشا به حال افراد این جلسه که خدا آنان را آمرزید.

(وسائل الشیعه،ج 7،ص 231،ح 92؛جواهرالکلام،ج 10،ص 255؛عدةالداعی،ص 241؛بحارالانوار،ج 72،ص 468)

راز 500 درهمی بودن مهریه سنت چیست!!؟

«عن الحسین بن خالد قال:

سألت أبا الحسن علیه السلام عن مهر السنّة کیف صار خمسمائة درهم؟

فقال علیه السلام :

«إنّ اللّه تبارک و تعالی أوجب علی نفسه ألاّ یکبّره مؤمن ماءة تکبیرة و یسبّحه ماءة تسبیحة و یحمده ماءة تحمیدة و یهلّله ماءة تهلیلة و یصلّی علی محمّد و آله ماءة مرّة ثم یقول:

اَللّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعَینِ إلاّزوّجه اللّه عزوجل إلی نبیه صلی الله علیه وآله أن سنّ مهور المؤمنات خمسمائة درهم،ففعل ذلک رسول اللّه صلی الله علیه وآله ».

از حضرت امام رضا علیه السلام پرسیدند:

سبب چیست که مَهر زنان در شریعت 500 درهم قرار داده شده است.

فرمود: خداوند بر خود واجب گردانیده است که هر مؤمنی که

100 مرتبه اللّه اکبر،

100 مرتبه سبحان اللّه ،

100 مرتبه الحمد للّه و

100 مرتبه لا اله الا اللّه بگوید

و سپس 100 مرتبه بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله صلوات فرستد

و بعد از آن بگوید: اَللّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعَینِ، حور العین را به او تزویج نماید و علت این است که مهر زنان را 500 درهم قرار داده است.


(کافی،ج 5،ص 376؛المحاسن،ج 2،ص 313،ح 30؛علل الشرائع،ج 2،ص 499،ح 2؛عیون اخبارالرضا،ج 1،ص 90،ح 26)

کدام مجلس وبال گردن است!!!؟

«عن الصادق علیه السلام قال:

مَا اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسٍ قَوْمٌ لَمْ یذْکرُوا اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یذْکرُونَا إِلاّ کانَ ذَلِک الَْمجْلِسُ حَسْرَةً عَلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ».

امام صادق علیه السلام فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

در هر مجلسی که ذکر خدا و یاد خدا نباشد و صلوات بر من فرستاده نشود، آن مجلس برای اهلش، مایه حسرت و وبال خواهد بود.

(اصول کافی،ج 4،ص 254،باب من یجب من ذکراللّه ،عزوجل فی کل مجلس،حدیث اول؛وسائل الشیعه،ج 7،ص 198،ح 9104)

خمره ای پر از طلا!!!


فقیری که محتاج و صاحب عیال بود، به طلب رزق و روزی از خانه بیرون آمد.

نمی دانست کجا برود. اتفاقا گذرش به مسجدی افتاد که واعظی بالای منبر بود و مجلس را گرم کرده بود و مردم را تشویق و ترغیب به صلوات می کرد.

آن مردفقیر همان جا ایستاد و گوش به حرف واعظ می داد که می گفت: در فرستادن صلوات کوتاهی نکنید، زیرا اگر ثروتمند بر آن حضرت صلوات بفرستد خداوند متعال در مالش برکت می دهد و اگر فقیر صلوات بفرستد خدا از آسمان روزی او را می فرستد.

آن فقیر از آن مجلس بیرون آمد و همین طور که راه می رفت مشغول فرستادن صلوات شد و می گفت: «اللّهم صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».

سه روز از این ماجرا گذشت و او صلوات می فرستاد تا گذرش به یک خرابه ای افتاد. پایش به سنگی گیر کرد.

آن سنگ را بلند کرد، دید زیرش سبو و خمره ای پر از طلا است. با خودش گفت وعده روزی من از آسمان باید بیاید، من روزی زمین را نمی خواهم. سنگ را روی خمره گذاشت و به خانه آمد و قصه را برای همسرش تعریف کرد.
مرد فقیر همسایه ای داشت که یهودی بود؛ از قضا، زمانی که داستان را برای همسرش تعریف می کرد آن مرد یهودی بالای بام خانه گوش می داد و فوری از بام خانه پایین آمده و سراسیمه به خرابه رفت و آن سبو و خمره را برداشت و به خانه آورد.

وقتی سر آن را برداشت دید که پر از مار و عقرب است.

به خانواده اش گفت: این همسایه مسلمان ما، دشمن ما است. وقتی که من بالای بام بودم فهمید و این حرف را زده که من به طمع بیفتم و آن خمره و سبو را بردارم و به خانه آورم و در خمره را باز کنم و مار و عقرب ما را بگزند و نیش بزنند.

حالا که این طور شد من خمره را بالای بام می برم و از روزنه به خانه اش و روی سرشان می ریزم تا هلاک شوند. حالا که ضرر را برای ما می خواستند سر خودشان بیاید.

او آمد بالای بام، دید که مرد فقیر با زنش در حال مجادله و سر و صدا هستند و همسرش می گوید: ای مرد، روا باشد که تو سبوی پر از زر پیدا کنی و آن را بگذاری، بیایی و ما در فقر و تنگدستی باشیم؟
مرد فقیر گفت: من امیدوارم که روزیمان را خدا از آسمان نازل کند که ناگهان مرد یهودی سر سبو را باز کرد و خمره را سرازیر کرد.

مرد فقیر دید از بالا صدا می آید، سرش را بلند کرد دید از روزنه خانه اش زر و طلا می ریزد. صدا زد ای زن، ببین از آسمان طلا و زر می بارد.

سریع شروع کرد به صلوات گفتن و جمع کردن زرها.

یهودی دید که از سبو سر و صدای زر می آید آن را بر گرداند دوباره دید که همان مار و عقرب هاست. دوباره سر خمره را پایین کرد و بقیه اش را به خانه فقیر ریخت.

یهودی فهمید که این سری از اسرار غیبی است. به ذهنش آمد که این قضیه مثل همان قضی? زمان حضرت موسی است که آب نیل برای قطبی ها خون بود و برای سبطی ها آب.

در همان لحظه، مرد فقیر را بالای بام دعوت کرد و به دست او مسلمان شد.

و از برکت صلوات بر محمد و آل محمد صلّی الله علیه و آله هم فقیر، ثروتمند شد و هم یهودی سعادت پیدا کرد که مسلمان شود.
منبع:کتاب صلوات کلید حلّ مشکلات-از علی خمسه ای قزوینی معروف به حکیم هندی-صفحات 78 تا 80

چه کنم توفیق و سعادت از من گرفته شده است؟


حاجی نوری نقل کرده است:

از حاج شیخ احمد بن شیخ زین الدین فرمود:

شبی امام زین العابدین علیه السلام را در خواب زیارت کردم،گفتم:

آقا چه کار کنم تا همیشه به فکر قبر و قیامت باشم،وتوشه ای برای آن موقع جمع کنم؟

آقا چه کنم توفیق توبه پیدا کنم و عمل صالحی انجام دهم؟

آقا،ناراحتم،چه کنم توفیق و سعادت از من گرفته شده است؟
آن حضرت فرمود:

اگر می خواهی توفیق و سعادت پیدا کنی بر خودت لازم کن که همیشه بگویی:«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.»
منبع: کتاب صلوات کلید حل مشکلات-از علی خمسه ای قزوینی معروف به حکیم هندی-صفحه 31

حکمی کنم که کسی پیش از من نکرده باشد مگر...!!!

روزی حضرت علی علیه‏ السلام داخل مسجد شد،

جوانی از روبروی آن حضرت می ‏آمد و می‏ گریست و جمعی بر دور او بودند و او را تسلی می‏ دادند.

حضرت پرسید: چرا گریه می‏ کنی؟

عرض کرد: یا علی! شریح قاضی، حکمی بر من کرده که نمی‏ دانم درست است یانه؟

این جماعت پدر مرا با خود به سفر بردند، اکنون برگشته‏ اند پدرم با ایشان نیست، چون احوال پدر را از ایشان پرسیدم گفتند: پدرت مرد،

گفتم: مال او چه شد؟

گفتند: مالی به جای نگذاشت، پس ایشان را نزد شریح قاضی بردم و شریح آنها را سوگند داد و آنها قسم خوردند و رفتند و حال آنکه من می‏دانم که پدرم مال زیادی با خود به سفر برده بود.
پس حضرت، آن جماعت و جوان و خود جمعا نزد شریح آمدند؛

حضرت فرمود: ای شریح! چگونه میان این گروه، حکم کردی؟

شریح گفت: این جوان ادعا کرد که پدرم با اینان به سفر رفت و برنگشت.

از آنها پرسیدم گفتند: مرد.

پرسیدم مالش چه شد؟

گفتند: مالی نگذاشت.

جوان را گفتم: گواه داری؟

گفت: نه، پس ایشان را قسم دادم.
حضرت فرمود: هیهات! در چنین واقعه، اینطور حکم می‏ کنی؟!

والله در این واقعه حکمی بکنم که کسی پیش از من نکرده باشد، مگر داود پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم.

پس حضرت فرمود: ای قنبر! پهلوانان لشکر را بطلب؛ چون حاضر شدند، بر هر یک از آن گروه، یکی از آنها را موکل گردانید.

پس نظر به آن گروه کرد و فرمود: چه می‏ گویید؟

گمان می‏ کنید من نمی دانم که شما با پدر این جوان چه کردید؟

اگر این را ندانم، مرد نادانی خواهم بود.

پس فرمود: اینها را پراکنده کنید و هر یک را در پشت ستونی از ستونهای مسجد باز دارید و سرهاشان را به جامه‏ هایشان بپوشانید که یکدیگر را نبینند.

سپس عبدالله بن ابی ‏رافع، کاتب خود را طلبید و فرمود: کاغذ و دواتی حاضر کن، مردم بر دور آن حضرت جمع شدند.

حضرت فرمود: هرگاه من «الله اکبر» بگویم شما نیز همه «الله اکبر» بگویید.
پس، حضرت یکی از ایشان را تنها طلبید و نزد خود نشاند و صورتش را گشود.

و فرمود: ای عبدالله بن ابی‏ رافع! آنچه می‏ گوید تو بنویس.

سپس شروع به سؤال کردن نمود و فرمود: چه روزی از خانه‏ های خود با پدر این جوان بیرون رفتید؟

گفت: در فلان روز،

فرمود: در چه ماه بود؟

گفت: در فلان ماه؛

به کدام منزل که رسیدید او مرد؟

گفت: در فلان منزل؛

فرمود: در خانه چه کسی مرد؟

گفت: در خانه فلان شخص؛

فرمود: چه مرض داشت؟

گفت: فلان مرض؛

فرمود: چند روز بیمار بود؟

و عدد روزهای بیماریش را گفت.پس، حضرت احوال آن مرده را به تمام سؤال کرد که،

چه روز مرد؟

کی او را غسل داد؟

و کی او را دفن کرد؟

و کفن او از چه پارچه ‏ای بود؟

و کی بر او نماز کرد؟

و کی او را به قبر برد.

چون حضرت همه را از او سؤال نمود و او جواب گفت: «الله اکبر»

فرمود: مردم هم صدا به تکبیر، بلند کردند.

پس رفقای او یقین کردند که این شخص، اقرار به کشتن کرده است.
حضرت دستور دادند رویش را بستند، به جای خود بردند.

دیگری را طلبید و نزد خود نشانید و رویش را گشود و فرمود: گمان می‏ کردی که من نمی‏ دانم که شما چه کرده ‏اید؟

او گفت: یا امیرالمؤمنین علیه‏ السلام!

من یکی از آنها بودم، لکن راضی به کشتن او نبودم و اقرار نمود؛

پس هر یک را که طلبید اقرار کردند

و آن کسی را، که اول حضرت از او سؤال کرد، طلبید و او هم اقرار کرد که ما پدر این جوان را کشتیم و مال او را برداشتیم.

حضرت مال را از آنها گرفت، به جوان داد و بابت خون بهاء حکم جاری فرمود. [1] .

پی نوشت ها:
[1] داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیه‏السلام، ص135.

پایگاه جامع عاشورا

چرا جواب نمى‏ دهى؟

در زمان امام صادق(علیه السلام) شخصى مدّعى بود که قادر است از اشیایى که دیگران پنهان کرده ‏اند، خبر دهد.

 مردم برای سرگرمى و تفریح، از راه‏هاى مختلف وى را امتحان کردند و او برخلاف انتظار حاضران، به‌ خوبى از پس امتحانات برآمد.

خبر به امام صادق(علیه السلام) رسید.
حضرت دست خود را مشت کردند و از او پرسیدند: در دست من چیست؟
او بعد از لحظاتى تأمل و تفکر، با حالت تحیّر به امام خیره شد.
امام پرسید: چرا جواب نمى‏ دهى؟
گفت: جواب را مى‏ دانم؛ ولى در تعجبّم شما از کجا آن را آورده ‏اید!
آن شخص ادامه داد: در تمام کره زمین، همه چیز مسیر طبیعى خود را مى‏ پیماید؛ فقط در یک جزیره، مرغى دو عدد تخم گذاشته که یکى از آن‏ها مفقود شده؛ آن‌چه در دست توست، باید همان تخم باشد!

حضرت او را تصدیق کردند.
 آن‌گاه از او پرسیدند: چگونه به این‌جا رسیدى؟
جواب داد: «با مخالفت با هواى نفس؛ هر چه دلم خواست، خلافش را انجام دادم».
 حضرت از او خواست که مسلمان شود.
جواب داد: دوست ندارم.

امام فرمود: «مگر قرار نبود با هواى نفست مخالفت کنى؟ تو طبق عهد خودت، الآن باید مسلمان شوى؛ چون دوست ندارى مسلمان شوى.»

او که هم به قدرت معنوى امام پى‌ برد و هم در مقابل استدلال امام، پاسخى نداشت، مسلمان شد.
 چندی نگذشت که قدرت روحى خود را از دست داد.
به سراغ امام آمد و زبان به شکوه گشود: «قبلاً که مسلمان نبودم این قدرت را داشتم و الآن که خدا را پذیرفتم، قدرتم را از دست داده ‏ام! این چه دینى است؟!»
 امام فرمود: تاکنون متحمّل زحمتى شده بودى و خداوند در همین عالم، مزد زحمت تو را مى‏ داد و بعد از دریافت مزد، طلبى از خدا نداشتى؛ چون با خدا بیگانه بودى.
هنری نیست که صبح تا شب از گاو و گوسفند گم شده مردم خبر دهی و بدین کار تعجّب آن‌ها را برانگیزی.
 از حالا، آن‌چه را عمل مى‏ کنى، خداوند براى جایى که به آن نیازمندى، ذخیره مى ‏کند و آن‌چه قبلاً داشتى، براى رسیدن به سعادت ابدى، سودى به تو نمى ‏رساند.

(مصباح یزدى، عرفان اسلامی، ص 241)
حمزه شریفی دوست           
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

40 سخن از سخنان گهر بار پیامبر اسلام (ص)

بعثت,بعثت پیامبر,مبعث,عید مبعث

1- ما تقرب العبد الی الله بشیء افضل من سجود خفی

ترجمه:

هیچ کس به چیزی بهتر از سجده نهان ، به خدا تقرب نمیجوید .

منبع:   کنز العمال ، ج 3 ، ص 24 ، ح 5269

2- ما اوذی احد مثل ما اوذیت فی الله .

ترجمه:

هیچکس آن قدر که من در راه خدا اذیت دیدم ، اذیت نکشید

منبع:   کنز العمال ، ج 3 ، ص 130 ، ح 5818

3- ما من ساعة تمر بابن آدم لم یذکر الله فیها الا حسر علیها یوم القیامة

ترجمه:

ساعتی بی ذکر خدای بر آدمی زاد نگذرد مگر روز قیامت بر آن حسرت خورد .

منبع:   کنز العمال ، ج 1 ، ص 424 ، ح1819


4- اشقی الاشقیاء من اجتمع علیه فقر الدنیا وعذاب الَخرة

ترجمه:

از همه بدبختان بدبختتر کسی است که فقر دنیا و عذاب آخرت را با هم دارد

منبع:   کنز العمال ، ج 6 ، ص 492 ، ح 16683

5- افضل الاعمال بعد الایمان ألتودد الی الناس

ترجمه:

بهترین کارها پس از ایمان به خدا دوستی با مردم است

منبع:   کنز العمال ، ج 9 ، ص 5 ، ح 24653

6- لا یُعجِبَنَّکُم إسلامُ رَجُلٍ حَتَّی تَعلَموا کُنهَ عَقلِهِ

ترجمه:

مسلمانیِ کسی شما را به شگفت نیاورَد تا آن گاه که حقیقت خِرَدش را در یابید

منبع:   مسند الشهاب ، ج 2 ، ص 88

7- ساعات الاذی فی الدنیا یذهبن ساعات الاذی فی الاخره

ترجمه:

ساعتهای آزار این دنیا ساعت‌های آزار آخرت را نابود می‌کند

منبع:   نهج الفصاحه

8- النظرة سهم مسموم من سهام ابلیس .

ترجمه:

نگاه بد ، تیری زهر آگین از تیرهای شیطان است

منبع:   نهج الفصاحه ، ص 636 ، ح 3159

9- المؤمن اکرم علی الله عز وجل من بعض ملائکته

ترجمه:

مؤمن نزد خدا از بعض فرشتگان او عزیزتر است

منبع:   سنن ابن ماجه ، کتاب الفتن ، ح 3937

10- من کان فی حاجة اخیه ، کان الله فی حاجته

ترجمه:

هر که از پی حاجت برادر خویش باشد ، خدا از پی حاجت وی باشد .

منبع:   صحیح بخاری ، کتاب المظالم ، ح 2262

11- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .

ترجمه:

بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم

منبع:   کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553

12- انی فیما لم یوح الی کاحدکم

ترجمه:

من درچیزهائیکه بمن وحی نرسیده مانند یکی از شما هستم

منبع:   نهج الفصاحه

14- ایاک ومصادقة الاحمق فانه یرید أن ینفعک فیضرک .

ترجمه:

از دوستی احمق بگریز ، که میخواهد به تو نفع رساند ولی ضرر میرساند .

منبع:   کنز العمال ، ج 16 ، ص 266 ، ح 44388

15- من المراة ان یکون بکرها جاریة

ترجمه:

از میمنت و خوش‏قدمی زن، این است که اولین فرزندش دختر باشد

منبع:   مستدرک الوسائل، ص‏111

16- تزوجوا النساء فانهن یأتین بالمال .

ترجمه:

زن بگیرید که زنان توانگری می آورند

منبع:   کنز العمال ، ج 16 ، ص 275 ، ح 44431

17- خیر الصداق ایسره .

ترجمه:

بهترین مهرها آن است که سبکتر باشد

منبع:   کنز العمال ، ج 16 ، ص 320 ، ح 44707

18- نعم الشفیع القرآن لصاحبه یوم القیامة .

ترجمه:

چه نیکو شفیعی است قرآن در روز قیامت ، برای کسی که قرآن خوانده باشد .

منبع:   کنز العمال ، ج 1 ، ص 540 ، ح 2422

19- المرض سوط الله فی الارض یؤدب به عباده

ترجمه:

بیماری تازیانه خدا در زمین است که به وسیله آن بندگان خویش را ادب میکند .

منبع:   کنز العمال ، ج 3 ، ص 306 ، ح 6680

20- البطانة تقسی القلب .

ترجمه:

پرخوری دل را سخت میکند .

منبع:   نهج الفصاحه ، ص 222 ، ح 1111

21- من سره أن یستجیب الله له عند الشدائد والکرب فلیکثر الدعاء فی الرخاء

ترجمه:

هر که دوست دارد خدا هنگام سختی و مصیبت دعای وی اجابت کند ، هنگام گشایش دعا بسیار کند

منبع:   سنن ترمذی ، کتاب الدعوات ، ح 3304

22- لیس شیء اکرم علی الله تعالی من الدعاء

ترجمه:

هیچ چیز نزد خدا ، گرامی تر از دعا نیست .

منبع:   سنن ترمذی ، کتاب الدعوات ، ح 3292

23- لا یمنعن رجلا مهابة الناس ان یقوم بحق اذا علمه .

ترجمه:

ترس از مردم ، شما را از رعایت حقی که میدانید باز ندارد

منبع:   کنز العمال ، ج 15 ، ص 923 ، ح 43588

24- ان أسرع الدعاء اجابة دعوة غائب لغائب .

ترجمه:

دعایی که غایبی برای غایبی دیگر کند ، از همه دعاها زودتر مستجاب میشود .

منبع:   سنن ابی داود ، کتاب الصلاة ، ح 1312

ان الله تعالی یحب اذا عمل أحدکم عملا أن یتقنه .

ترجمه:

خداوند دوست دارد که وقتی یکی از شما کاری میکند آن را کامل کند .

منبع:   کنز العمال ، ج 3 ، ص 907 ، ح 9128

25- انک لن تدع شیئا اتقاء الله عز وجل الا أعطاک الله خیرا منه

ترجمه:

اگر از ترس خدا از چیزی درگذری ، خداوند بهتر از آن را به تو خواهد داد .

منبع:   مسند احمد ، مسند البصریین ، ح 19813

26- اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لأسحر من هاروت وماروت .

ترجمه:

از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است

منبع:   کنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063

27- آیه المنافق ثلاث اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان

ترجمه:

نشان منافق سه چیز است سخن بدورغ گوید از وعده تخلف کند و در امانت خیانت نماید

منبع:   نهج الفصاحه

28- الهوا و العبوا فانی اکره ان یری فی دینکم غلظه

ترجمه:

تفریح کنید وباری کنید زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود

منبع:   نهج الفصاحه


سنگینترین عمل در ترازوی اعمال


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 










 قال أبو عبدِ الله أو أبو جعفر علیهما السلام: أثقَلُ ما یُوضَعُ فی المیزانِ یَومَ القیامةِ، الصَّلاةُ علی مُحمَّدٍ وَ(علی) أهلِ بِیتِه.

[ قُرب الأسناد: 15، وسائل الشیعة7: 197، بحار الأنوار91: 49، ریاض السالکین1: 426، جامع أحادیث الشیعة15: 62، مستدرک سفین? البحار6: 367، میزان الحکم?2: 1662.] حضرت باقر و یا حضرت صادق علیهما السلام [تردید از راوی است.]می‌فرمایند: سنگین‌ترین عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می‌شود، صلوات بر محمد و اهل‌بیت گرامی ایشان علیهم السلام می‌باشد.

از حال زار یتیمانی چقدر آگاهیم؟

قنبر می‏ گوید:

روزی امام علی علیه السلام از حال زار یتیمانی آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خرما و روغن فراهم کرده در حالی که آن را خود به دوش کشید، مرا اجازه حمل نداد، وقتی به خانه یتیمان رفتیم غذاهای خوش طعمی درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سپس بر روی زانوها و دو دست راه می ‏رفت و بچّه‏ ها را با تقلید از صدای بَع بَع گوسفند می‏ خنداند،
بچّه‏ ها نیز چنان می‏ کردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم
گفتم: مولای من، امروز دو چیز برای من مشکل بود.
اوّل: آنکه غذای آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.
دوم: آنکه با صدای تقلید از گوسفند بچّه‏ ها را می‏ خنداندید.
امام علی علیه السلام فرمود:
اوّلی برای رسیدن به پاداش،
و دوّمی برای آن بود که وقتی وارد خانه یتیمان شدم آنها گریه می‏ کردند، خواستم وقتی خارج می‏ شوم، آنها هم سیر باشند و هم بخندند. [1] .
پی نوشت ها:
[1] شجره طوبی ص 407 - و - دُرَرُ المطالب.
پایگاه جامع عاشورا