ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
بعد از رحلت پیامبر اکرم ـ
صلّی الله علیه و آله ـ عدهای انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا سعد
بن عباده را بر خود امیر کنند. وقتی که این خبر به گوش ابوبکر رسید او به
شدت ناراحت شد و با عمر به سرعت به سوی سقیفه حرکت کردند.[1] این در حالی
بود که جنازه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، در اطاق روی زمین بود و
علی ـ علیه السّلام ـ مشغول تغسیل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
بود.[2] در همان روز رحلت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، با
ابوبکر بیعت نمودند و سپس بر جنازه پیامبر که توسط اهل بیت غسل و کفن شده
بود نماز گزارده و به خاک سپردند.[3]
به
ابوبکر خبر رسید، گروهی از بیعت تخلف کرده و در خانه، علی بن ابیطالب ـ
علیه السّلام ـ جمع شدهاند، وی، عمر بن خطاب را فرستاد که آنها را بیاورد.
عمر به در خانه علی ـ علیه السّلام ـ، آمده و آنها را صدا زد، پس خارج
نشدند در این هنگام عمر دستور داد هیزم بیاورند و خطاب به اهل خانه گفت:
قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست! باید خارج شوید وگرنه خانه را با
اهلش به آتش میکشم.[4]
در
این هنگام عدهای به خانه علی ـ علیه السّلام ـ حمله ور شده و به آنجا
هجوم آوردند و درب خانهاش را به آتش کشیدند و او ـ علی ـ علیه السّلام ـ ـ
را به زور از خانه خارج کردند، آنها سیده زنان ـ فاطمه ـ علیها السّلام ـ ـ
را پشت درب فشار سختی دادند به حدی که محسن ـ فرزندش ـ را سقط کرد[5] و
سیلی به صورت آن مظلومه زدند.[6]
آری هجوم آنها به خانة زهرا اینگونه بود که منجر به شهادت حضرت زهرا گردید.
-------------------------------------
[1] . ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثالثه، 1401 هـ، ج 1، ص 5.
[2]
. ابن هشام، سیرة النبی، ترجمه: رسولی محلاتی، کتابفروشی اسلامیه، بی تا، ج
2، ص 430؛ و بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمید الله، دار المعارف،
مصر، 1959 م، ج 1، ص 582.
[3] . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم
پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، ج 1، ص 657؛ و ابن اثیر، الکامل فی
التاریخ، بیروت، دار الفکر، 1398 هـ، ج 2، ص 220.
[4] . ابن قتیبه،
پیشین، ص 12؛ و بلاذری، پیشین، ج 1، ص 586؛ طبری، تاریخ الامم، تحقیق:
ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار المعارف، ج 2، ص 443. و اندلسی، عقد الفرید،
بیروت، دار الکتب العلمیه، 1404 هـ، ج 5، ص 13 و 14. ابن ابی الحدید، شرح
نهج البلاغه، بیروت، دار الجبل، 1407 هـ ، ج 2، ص 45.
[5] . مسعودی،
اثبات الوصیه، قم، منشورات رضی، بی تا، ص 142 و 143؛ علامه مجلسی، بحار
الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیه، 1402، ج 28، ص 308.
[6] . علامه مجلسی، پیشین، ج 53، ص 19.
به نقل از سایت اندیشه قم