ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
مرحوم آیت الله کوهستانی می فرمود:
گاهی از اوقات که مادرم عصبانی می شد و از روی عصبانیت حرف تندی می زد ، من به پاس احترام وی زود محیط منزل را ترک می کردم نکند که در مقابل ایشان موضع گیری کنم و احترامش را نگه ندارم.
هنگامی که مادر پیرش برای رفع حوایج خود نیاز به کمک داشت ، یاریش می داد.
و در این باره نقل شده است که معظم له شبی مشغول غذا دادن به مادرش بود که مقداری از غذا روی لباس مادرش ریخت ، لذا خیلی عصبانی و ناراحت شد و از روی ناراحتی سخنی گفت که سبب آزردگی خاطر ایشان گردید.
معظم له بی درنگ برخاست و زود اتاق را ترک کرد و پس از لحظاتی بار دیگر خدمت مادر رسید و سلام کرد و با کمال خون سردی و آرامش گفت :ننه جان می خواهی لباست را عوض کنم ؟ !
گویا اصلاً هیچ اتفاقی نیفتاده است .